درد و دل های الی

سلام بر همه 

می دونم الان برای گفتن سال نو مبارک دیره 

ولی میگم 

سال نو مبارک باشه

بهترین ها رو براتون از خدا می خوام 

این چند وقته روزهای خیلی خیلی پر کاری برای من بوده 

جوری که وقتی میومدم خونه از خستگی خوابم می برد 

چند بار پیش اومده بود که خوابم برده بود و وقتی بیدار شدم وسط شب دیدم چراغ ها روشن اند.

چیزی که فهمیدم اینه کسی که زیاد کار می کنه موفق نیست 

کسی که هوشمندانه کار می کنه موفقه

و الان احساس می کنم وقت و انرژیمو الکی هدر دادم 

هدر ندادم البته تجربه بوده 

فقط امیدوارم درسی که گرفتمو یادم بمونه

الان با گوشیم ام 

حتما به وب هاتون سر میزنم 

دلم برای همتون خیلی خیلی تنگه 

شاد باشید همیشه

خوب من خجالت کشیدم که هی غیبت طولانی می کنم 

برای همین تصمیم گرفتم در حد چند خط هم که شده بیامو بنویسم 

جالبیش اینجاس که هنوز یه کارم تموم نشده یه کار دیگه ای شروع میشه 

راستشو بخواین بد نیست 

من ازین که سرم شلوغ باشه ناراحت نمیشم 

یعنی بیشتر از الافی بدم میاد 

یه کمم اوضاع روحیم به هم ریخته بود چون که با دوستم دعوام شد 

البته کتک کاری اینا نه

فحش و اینام نه

ولی از هم دلگیر شدیم 

امیدوارم اوضاع بهتر بشه

همین 

از اونجایی که دز خیال پردازی در من بالاس 

وقتی دچار کمبود محبت میشم 

میرم برای خودم رمان می خونم 

بعد تازه بعد از رمان میشینم تو ذهنم تجسم می کنم 

حتی آدمای توی داستانو 

شکلشونو 

صداشونو 

واقعا با خودم فکر می کنم می تونن برای تبدیل داستان به فیلمنامه و انتخاب بازیگر از من کمک بگیرن 

چون یه جورایی من با شخصیت های داستان زندگی می کنم 

من شبا خیلی خیلی بد می خوابم 

چند شبه ازین آهنگ های مدیتیش و اینا رو پلی می کنم وقت خواب 

اصلا بی هوش میشم صبح بیدار میشم 

برای من که تا حالا تاثیر داشته 

شماها هم اگه بد می خوابید می تونید امتحان کنید 

ارزششو داره